هر سری میرم دانشگاه تهران، گذر زمان و بزرگ شدن رو حس میکنم همه دانشجوهای دانشگاه تهران رو شکل بچه میبینم و میگم خوش به حالشون، چقدر هنوز بچه ند و یاد فاز خودم توی دوران دانشجویی و سبک زندگی و حال و هوای دانشگاه تهرانی میفتم سبک زندگی متفاوت جالب و خوبی بود اما مهمتر از اون، سریع و هوشمندانه به ته خط رسیدنه زودتر به آخرش رسیدن مهمه 
نمیدونم الان وضعیت ارتباط صنعت و دانشگاه در ایران در چه حدیه، چون دیگه مدتهاست دانشجو نیستم و نمیدونم در این حد ارتباط با صنعت برقرار شده که استاد خودش پروپوزال بنویسه برای رفع یک نیاز صنعتی، و بعد از تصویب پروپوزال، بر اساس اون دانشجو بگیره؟ یا هنوز این مسائل در حد تشویقی و اختیاریه و هنوز دانشجو باید پروپوزال بنویسه و فقط کاری اسمی یا حداقلی و در راستای کارهای پایان نامه انجام بشه؟ نمیگم همه ی چنین کارهایی حداقلیه، اما این روش مورد بحث ما نیست الان مشکل اغلب دانشگاه های ایران که همین الانش هم اگه مکانشون رو به اروپا یا قاره آمریکا تغییر بدیم، جزو تاپ فیفتی ها یا بعضا حداقل بهتر از خیلی از دانشگاه های ظاهرا رنک بالای جهان حساب میشدند اینه که ارتباط با صنعت به شکل اجباریِ مسأله وجود نداره تنها تفاوت دانشگاه های جهان با ایران در بحت پژوهش، وضعیت ارتباط شخص استاد با صنعت هست که همه جا وجود داره، اما در ایران خیر حداقل به شکل گسترده و قابل توجه نیست همه جای جهان استاد
  اینکه میگن انسان‌های هم فرکانس همدیگر را پیدا می کنند    درستش اینه که بگیم انسان‌های هم فرکانس با هم یکجا جمع میشن در جایی تلاقی میکنند تو مسیرشون به هم ربط پیدا میکنند و امثال اون    به این معنی که همیشه و به طور کلی، اطرافیان فیزیکی هر انسانی رو کسانی تشکیل میدن که حداقل توی یک ویژگی با طرف هم فرکانسند یا فرکانس مشابه یا نزدیکی دارند همین که فرکانس یکیشون تغییرات اندکی کنه، روابطش با اون جمع دچار اختلالاتی میشه و اگر تغییرات اساسی کنه، از اون جمع دور میشه  
آخرین جستجو ها